گم میشه بغضت مسافر
توغبار گنگ جاده
بشنو این قصه غمگین، قصه مرد پیاده
سرنوشت من سفر بود، دل سپردن وبریدن
من و تنهایی جاده
سایه ام همسفر من
تو مثل موج مسافر
من سرا پا انتظارم
ولی افسوس تو نموندی ای همه دار و ندارم
بی تو من، تاریک وتلخم
با تو روشن، مثل افتاب
حسرت من دیدن تو
اگه باشه حتی توخواب
افشین سرفراز
سلام
در حسرت دیدار تو آوراه ترینم
زیبا بود
بای
سلام
غصه نخور غریبه منم اینجا غریبم
از دیدن نور ماه یه عمره بی نصیبم
چقدر این شعره تلخ بود.
منو یاد خودم انداخت!
مرسی که باعث شدین یاد خودم بیفتم!
.:: بدرود ::
مرسی از این که تو این مدتی که نبودم وبلاگ منو تنها نذاشتی و به خونم سرزدی. بلاخره طلسمو شیکستم و آپیدم.
؟/////////////
سلام .
آخه چرا این همه تلخ؟
سلام
مرتضا
فکر کنم اگه نوشته های خودت رو بذاری
دوستان بیشتر استفاده کنند.